ایلیا آل خمیس



 

 

.مثل فیلمی که هر روز از اول برگردانیمش.کنار ساحل اروند به هم می رسیدیم و درختان و فنس های پشت سرمان ، ما را از چشم ها مخفی می کرد و صذای ام کلثوم که از دور می آمد با ترانه هایی مثل: بین دوری ات و میلم به تو/ و بین نزدیکی ات و ترسم برای تو/.ای عشق من پریشانمو از کافه ی دورتری باز صدایش که می آمد:آیا عشق تا کنون مستانی چون ما دیده است/چه خیال ها که در سر نداشتیم/و در چه کوره راه های بارانی که قدم نزدیمزیبایی های شب را زندگی می کردیم و ام کلثوم که می خواند: ای شیرین تر از رویاهایم/ای گرانبهاتر از روزهایم. و تنها یک روز به بازگشتش به بیروت مانده بود.چند ساعتی بیشتر نمانده بود که پرواز کند و قلبم را چون فرودگاهی متروک، تنها بگذارد

 

 

 

از متن کتاب "شب در زیباترین لحظاتش"

زید الشهید

برگردان ایلیا آل خمیس

نشر پوینده "تلفن:88453840


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کسب درآمدبه شیوه های امروزی دانش پزشکی گالری مبلمان افشاری وبلاگ شخصی سید عبد الحمید اصفهانی کارآسان تک زنگ لایتنـــــــاهی وبلاگ مشکلات دیوایسی شعبه ۲ Black Learn برج موزیک , موزیک برج , دانلود آهنگ جدید